♥♡❤ღعشق اولღ❤♡♥
سلام دوستان گلم ممنونم که به وبلاگم سر زدید امیدوارم بهتون خوش بگذره خب من خودم یه عاشقم این وبلاگم برا عاشق ها درست کردم امیدوارم تونسته باشم نظرتون رو جلب کن
 
 

گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم

گفتی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می کنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم


گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم

گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام

گفتم که من خود را در او عریان تماشا می کنم


گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند

گفتم که با یغماگران باری مدارا می کنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا می کنم


گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا می کنم


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, :: 9:31 :: توسط : حمید ایرانی

 

پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و

 

پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی

 

مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای

 

رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را

 

ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش

 

کرد.

 

پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت

 

 

و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش

 

سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن

 

کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه

 

شود وحشت داشت.

 

 

 

وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو

 

به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.

 

 

 

فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟

 

 

 

شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم!"

 

 

 

عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده

 

بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر

 

وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار

 

می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد.

 

مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت

 

دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش

 

به وی داد.

 

 

 

 

گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می

 

کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می

 

کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم.

 

در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در

 

دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با

 

نبخشیدن دوچندان نکنید.

 

 

 

 

اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات

 

بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.

 

 

 

حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین

 

خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم

که شما می پندارید حاد نیستند.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, :: 9:30 :: توسط : حمید ایرانی

درس زندگی:

بر لب جویی و در کنار کسی که دوستش داشتم نشسته بودم.کف دستش را در جوی فرو برد و آن را بیرون آورده و به من نشان داد و گفت:آبی که کف دستم جای گرفته میبینی؟این نشانه عشق من است!

و به راستی چنین بود...مادامیکه دستانمان را با دقت باز نگه داریم آب در کف دستها باقی میماند.اما اگر انگشتانمان را سفت و سخت به هم بچسبانیم و و سعی کنیم که آبها را به اجبار در دستهایمان نگه داریم یک قطره آب هم در کف دستهایمان باقی نمی ماند.

اینست بزرگترین اشتباهی که مردم در هنگام عاشق شدن مرتکب میشوند...آنها میخواهند عشق را به اجبار حفظ کنند...به او امر کنند ...از او انتظار دارند...او را محدود میکنن...

بدینگونه است که عشقشان همچون همان آبها با کوچکترین تکانی از بین میرود و نابود میشود...

عشق باید آزاد باشد ...شما نمیتوانید طبیعت عشق را تغییر دهید...

اگر کسی را دوست دارید اجازه بدهید آزاد باشد...او را زندانی افکار و عقاید خود نکنید...

بدهید اما انتظار گرفتن نداشته باشید....

متقاعد کنید اما امر نکنید...

حفظ کنید اما اسیر نکنید...

خواهش کنید اما دستور ندهید...

 

===================================================

=====================================================

 

 

بیا پیشم بمون تنها نمونم

می خوام تا ابد واست بخونم

می خوام بگم عشق پرزده

تو دل من کلی غم زده

اگه بیای بمونی پیشم

تا ابد راضی میشم


ته نشین شده عشقی که ما داشتیم

شمع و پروانه که سوختند ما کاشتیم

عشق از سه حرف تشکیل شده

ع ش ق اینجوری تعریف شده

علاقه شدید قلبی معنی شده

دوست داشتن با عشق درگیر شده

عشق پرزده تنها

میای پیشم فردا

مثال عشقمون مثل آدم و حوا

عشق پر زده تو ور خدا برگرد

دیدی قیامت همه جوره باهات سر کرد


زیر لب اسمم و می کردی زمزمه

شنیدم خونه عشقت اومده زلزله

میدونم که قلبت برام دلتنگه

همه حرفایی که میزنم یکرنگه

می اومدی پیشم می کرد قلبم تاپ تاپ

هر وقت می رفتی ساعت می کرد تیک تاک

اینو بدون عاشقتم صد در صد

همیشه تو دریایی و قطرم من


آره منم همونیکه چشماش خیسه

به عشق تو اشکاش لبرزیه

کل زندگیم و باختم به یه لبخند

فقط دارم توی زندگی یه ترفند

قیامت می خوام بکنمت پرستش

اما نمیذارند دشمنای نفس کش

دشمن و بی خیال شو همیشه هستش

می خوام صدات کنم بهت بگم پرستش


بیا پیشم بمون تنها نمونم

می خوام تا ابد واست بخونم

می خوام بگم عشق پرزده

تو دل من کلی غم زده

اگه بیای بمونی پیشم

تا ابد راضی میشم


ته نشین شده عشقی که ما داشتیم

شمع و پروانه که سوختند ما کاشتیم


تک و تنها نشستم بدون یارم

وقتی اون نیست من خیلی خارم

آسمون و نگاه می کنم مه شده

یاد خاطراتم میفتم گم شده

به عشقت میخونم حس قلبم

میذارم کف دست تو حرفم

چه جوری بهت بفهمونم می خوامت

می خوام بذارم دستم و رو لبت

بکنمت ترک و می خوام بگمت

بوسه نگو می خوام بدمت


هر وقت دستت و میدادی دستم

ضربان قلبم می رفت رو 700

همیشه هستم تو خواب و بیداری

وقتی تو نیستی من هستم تو خماری

چرا نمیای بهم بگی بی حالی

از وقتی که رفتم بیماری

چرا کم سو شده چشای گربه ایت

رنگت پریده و انگاری مرده ای


چند وقته که رفتی شدم ساکت

هر شب می خوابم به امید خوابت

نگاه می کنم به عکسمون تو قاب نقره ای

که الان کنار حاله

بغل عکست من مثل خارم

نقره داغم کردی ولی نرفتی از یادم


بیا پیشم بمون تنها نمونم

می خوام تا ابد واست بخونم

می خوام بگم عشق پرزده

تو دل من کلی غم زده

اگه بیای بمونی پیشم

تا ابد راضی میشم


ته نشین شده عشقی که ما داشتیم

شمع و پروانه که سوختند ما کاشتیم

عاشق منم، ساده دل منم

اگه من منم اون عاشق تو قصه ها منم

اگه نیازم نذار ببازم

بذار تو دلت خونه عشق و بسازم

این بود عشق من تا ابد بهت تشنم

بودی تو بهشتم تویی فرشتم

همه کف دستم با خون نوشتم

که تویی و میمونی تنها عشقم

پس چرا بهم نگفتی یک کلام

که من تو رو دوست دارم اردلان

بی تو من نمی تونم باشم در امان

امیر اردلان مردست دیگه از الان

دیگه رفتم بستم

حالا شدم خسته

کسی که بی تو الان تنها نشسته

می تونی صدام کنی عاشق دل شکسته

آروم آروم بخاطرت چشام میشه بسته

 

 

===========================================

===========================================

 

 

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری صبح بلند شی وببینی که دیگه دوستش نداری ....خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اون کسی که جونتوواسش گذاشتی ....خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفامی سوزونه گاهی قلب وزهر تلخ بعضی حرفا  ...خیلی سخته اون کسی که اومدوکردت دیوونه هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه...خیلی سخته اگه عمر جادوی شعرت تموم شه نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه ...خیلی سخته اون کسیکه گفت واسه چشمات می میره بره ودیگه سراغی ازتوونگات نگیره ....خیلی سخته نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه ...خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفرشه تازه فردای همون روزدوست عاشقش خبر شه ...خیلی سخته که دلی روبا نگات دزدیده باشی وسط راه اما ازعشق،یه کمی ترسیده باشی ...خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی ازخودت می پرسی یعنی،میشه اون بره زمانی؟...خیلی سخته توی پاییزباغریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جداشی ...خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اونو ببینه ...خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلاییکاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفاییخیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه چقدر از گریه اون شب،چشم تو سرش شلوغه ...خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت ...خیلی سخته بودن تو واسه اون بشه عادت دیگه بوسیدن دستات واسه اون بشه عبادت ...خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی تا که بین دوپرستو نباشه هیچ اختلافی ...خیلی سخته اونکه دیروز واسش یه رویا بودیاز یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بود...یخیلی سخته بری یکشب واسه چیدن ستاره ولی تا رسیدی اونجا ببینی روزشددوباره خیلی سخته که من وتو همیشه باهم بمونیم 

انقدرعاشق که ندونن دیوونه کدوممونیم

 

 

 

==========================================

============================================

 

برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند  

که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم

  اه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و  مورد اجابت قرار نداد

و او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم  و های های گریستم و او رفت

و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت ان ندارم ونخواهم داشت و

امروز من او را برای همیشه از دست داده ام نه می توانم او را حس کنم

و نه در آغوش بگیرم او رفت گر چه برایم همیشه ماندگار است

 


 

 

================================================

==================================================

 

کسی رو برای دوست داشتن انتخاب کن که قلب بزرگی داشته باشه تا مجبور

نشی به خاطر اینکه تو قلبش وارد بشی خودت را کوچک کنی

 

 

===================================================

=================================================

 


 

آدمی دو قلب دارد !


قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر.

قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد

همان که گاهی می شکند

گاهی می گیرد و گاهی می سوزد

گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه

و گاهی هم از دست می رود...


با این دل است که عاشق می شویم

با این دل است که دعا می کنیم

با همین دل است که نفرین می کنیم

و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...



اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.

این قلب اما در سینه جا نمی شود

و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد

این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد

سیاه و سنگ هم نمی شود

از دست هم نمی رود



زلال است و جاری

مثل رود و نسیم

و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند

بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد


این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند

وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد

وقتی تو می رنجی او می بخشد...


این قلب کار خودش را می کند

نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت

نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی



و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند

به خاطر قلب دیگرشان

به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند .


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, :: 9:28 :: توسط : حمید ایرانی

یک داستان عاشقانه و غم انگیز زیبا از یک دختر

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

عشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی

از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, :: 9:26 :: توسط : حمید ایرانی

 

راسل کرو متولد 7 آوریل 1964 ویلنگتن، جزیره نورث نیوزلند میباشد. از اوایل 4 سالگی در استرالیا بزرگ شد. پدر و مادرش در کار سینما بودند و زندگی راسل کوچک در میان صحنههای فیلمبرداری شکل گرفت. آنها اغلب او را با خود به سر کار میبردند و همانجا بود که عشق به بازیگری در وجودش ریشه کرد. اولین حضور حرفهای راسل در اپیزودی از سریال تلویزیونی نیروی جاسوس در 8 سالگی انجام شد. او از 12 سالگی به صورت جدی آموزشهای بازیگری را آغاز کرد و آن را تا 18 سالگی ادامه داد. اولین نقشهای مهمش در درامهایی مانند «تقاطع» (1990) و «مدرک» ساخته جوی سلین مورهاوس، شکل گرفت که به خاطرش جایزه ویژهای از موسسه فیلم استرالیا دریافت کرد. بعد از آن با کارکتری از یک نژادپرست روانی در ساخته جنجالی فری رایت با نام «رمپراستار» به چهره جهانی تبدیل شد که باز هم جایزه دیگری برایش به ارمغان آورد. سال 1997 موفقیت عظیمی را با نقش یک پلیس در «محرمانه لوس آنجلس» به دست آورد و به دنبال آن با تحسینهای فراوان به عنوان یک بازیگر هالیوودی تثبیت شد. او جدای از کارهای سینمایی به موسیقی نیز به طور حرفهای علاقه دارد و توانست در آن عرصه نیز موفقیتهایی به دست بیاورد. سال 2000 چهره راسل کرو به خوبی نمایان شد و سراسر دنیا نام او را به زبان آوردند. او با بازی در حماسه سالهای دور روم در فیلم «گلادیاتور» به یک چهره بینالمللی تبدیل شد و جایزه اسكار را به دست آورد، تاجایی که پس از آن بسیاری شروع به دیدن کارهای قبلی او کردند. سال بعد وی در فیلم «ذهن زیبا» در نقش یك بیمار شیزوفرنی ظاهر شد و برای بازی در این نقش نامزده جایزه اسكار شد. از کارهای اخیر او میتوان کار ناموفق «دروغ های حقیقی» و کار موفق «رابین هود» را نام برد.


لیست فیلم های راسل کرو بعنوان بازیگر:

"Spyforce" .... Orphan (1 episode, 1972)

"Neighbours" .... Kenny Larkin (4 episodes, 1987)

 

"Living with the Law" (1988) TV series .... Gary Harding

Blood Oath (1990) .... Lt. Corbett

The Crossing (1990) .... Johnny

"Acropolis Now" .... Danny O' Brian (1 episode, 1991)
Proof (1991) .... Andy

"Brides of Christ" (1991) TV mini-series .... Dominic Maloney (unknown episodes)

Spotswood (1992) .... Kim Barry

"Police Rescue" .... Constable Tom 'Bomber' Young (1 episode, 1992)

Romper Stomper (1992) .... Hando
"

The Late Show" .... Shirty, the Slightly Aggressive Bear (1 episode, 1992)

Hammers Over the Anvil (1993) .... East Driscoll

Love in Limbo (1993) .... Arthur Baskin

The Silver Brumby (1993) .... The Man

For the Moment (1993) .... Lachlan

The Sum of Us (1994) .... Jeff Mitchell

The Quick and the Dead (1995) .... Cort

No Way Back (1995) .... FBI Agent Zack Grant

Virtuosity (1995) .... SID 6.7

Rough Magic (1995) .... Alex Ross

L.A. Confidential (1997) .... Bud White

Heaven's Burning (1997) .... Colin

Breaking Up (1997) .... Steve

Mystery, Alaska (1999) .... John Biebe

The Insider (1999) .... Jeffrey Wigand

Gladiator (2000) .... Maximus

Proof of Life (2000) .... Terry Thorne

A Beautiful Mind (2001) .... John Nash

Master and Commander: The Far Side of the World (2003) .... Capt. Jack Aubrey

Cinderella Man (2005) .... Jim Braddock

A Good Year (2006) .... Max Skinner
3:10

to Yuma (2007) .... Ben Wade

American Gangster (2007) .... Richie Roberts

Body of Lies (2008) .... Ed Hoffman

Tenderness (2009) .... Detective Cristofuoro

State of Play (2009) .... Cal McAffrey

Robin Hood (2010) (post-production) .... Robin Hood

The Next Three Days (2011) (post-production) .... John Brennan

 

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 11:27 :: توسط : حمید ایرانی

 

زندگینامه شادمهر عقیلی

متولد هفتم بهمن ماه 1351 - خیابان جیهون.او در یک خانواده ی شش نفره بدنیا آمد.فرزند آخر خانواده است.دو برادرش به شهادت رسیدند.پدرش در دوران نوجوانی شادمهر به دلیل بیماری سرطان درگذشت.از کودکی با دیدن سازهای موسیقی به این رشته ی هنری علاقه مند شد.از همان دوران دوست داشت کارهای سخت و مشکل انجام دهد.از 10 سالگی ویلن را به عنوان ساز اصلی انتخاب کرد.از همان آغاز فعالیت موسیقی عشق و علاقه خاصی به نوازندگی و ساخت آهنگ داشت.و زیاد به سمت و سوی خوانندگی نمی رفت.مدتها در ستارخان منطقه شهرآرا ساکن بود.و بعد به جردن نقل مکان کرد.بعد از اتمام مقطع راهنمایی به هنرستان موسیقی رفت سال 67 از هنرستان موسیقی به اتفاق یک گروه به واحد موسیقی صدا و سیما رفت.فواد حجازی هم جزء آن گروه بود.در همانجا بود که با خشایار اعتمادی و علیرضا عصار آشنا شد.اولین ترانه ای که خواند((معبود))بود و ((بهار من))اولین کاست مستقل او بود.به شمال کشور علاقه خاصی دارد.پدرش اهل طالقان بود.هیچ گاه نتوانست در ایران مجوز کنسرت بگیرد.فروش کاست ((دهاتی))او بسیار بالا بود.خودش تا زمانی که از ایران برود از میان ترانه هایی که خوانده بود((هزار و یک شب))*((یاس))و((دلخوشی)) را بیشتر دوست داشت.محبوب ترین خواننده موسیقی پاپ است.بسیار محتاط و محافظه کار است.بعد از انقلاب اولین خواننده ای بود که در سینما هم به عنوان بازیگر حضور پیدا کرد.تا قبل از اینکه بازیگر شود شاید ماهی یکبار به سینما می رفت.معتقد بود بازیگری کار دشواری نیست.هرگز در زمینه موسیقی از استادی بهره نگرفت.بیش از اندازه به مادرش علاقه دارد و خیلی اصرار داشت که مادر با او به آن سوی مرزها برود اما مادرش نپذیرفت.ورزش را دوست دارد و در عرصه ورزشهای اسکی روی آب و شمشیربازی مدتها فعالیت می کرد.جودو و تکواندو هم کار کرده.در دوران مدرسه هم مرتب فوتبال بازی می کرد و تا قبل از رفتن عضو ثابت تیم فوتبال هنرمندان بود.مادرش به زیارت خیلی علاقه دارد.ترانه((آدم فروش))او را نیلوفر لاری پور و فرزاد حسنی سروده اند.برادرزاده اش هومن هم خواننده است.با عرشیا خواننده موسیقی پاپ رابطه خوبی ندارد و می گویند آدم فروش را برای او خوانده.اهل دود و دم نیست و سیگار هم نمی کشد.اولین اتومبیل او یک پراید بود.برادرش محمد پدر هومن مهندسی متالوزی خوانده است.از ایران به کانادا رفت.او نواختن اکثر سازها را بلد است.از سنتو و گیتار گرفته تا پیانو و ویلن و ...خود او و دوستانش هم می گویند که روزی برمیگردد.زیاد در محافل حضور پیدا نمی کند.و تا موقعی که کاری ندارد از منزل خارج نمی شود.اصلا اهل سیاست و حرفهای سیاسی زدن نیست.می گویند برای بازی در فیلم ((شب برهنه)) سعید سهیلی حدود 20 میلیون تومان دستمزد گرفت.زیاد اهل درد دل کردن نیست و آدمی تودار است.تا چندی قبل با آشپزی میانه خوبی نداشت و مثل اکثر مردان ایرانی فقط بلد بود نیمرو درست کند.البته حالا حتما آشپز خوبی شده است.بعد از رفتنش در بیش از 15 کشور دنیا کنسرت داشته است.در یکی از کنسرتهای او در دبی یکی از تجار اماراتی یک ساعت مچی به او هدیه داد که قیمتش 12 میلیون تومان بود.او بعد از مدتی اقامت در کانادا کلاسهای آموزش گیتار و ویلن راه انداخت و اواسط سال 82 توانست یک آپارتمان در کانادا بخرد و با اجاره نشینی خداحافظی کند.شماره شناسنامه اش 8601 صادره از تهران است.سال 78 گواهینامه رانندگی اش را گرفت.نام پدرش علیقلی بود.اردیبهشت سال 80 ایران را ترک کرد.بعد از رفتنش شایعات زیادی درباره او گفته شد.از جمله اینکه زندانی شده-به بیماری روانی دچارگشته و...ولی همه اینها شایعه ای بیش نبود.می گوید دلش برای ایران خیلی تنگ شده است.عرشیا یکی دو سال پیش آلبومی به بازار عرضه کرد به نام ((بهونه)) که شادمهر هم در آن خوانده بود ولی شادمهر آن ترانه ها را در ایران برای عرشیا اتو زده بود و عرشیا آنها را به صورت کاست مشترک به بازار عرضه کرد.در سال 83 توانست گواهینامه بین المللی را در کانادا بگیرد.تا قبل از اینکه از ایران برود دو اتومبیل داشت :پرشیا و بی.ام.و.آخرین آلبومش((پاپ کورن))نام دارد که مدتی است با بازار آمده هیچ گاه رفقایش را فراموش نمی کند اهل دروغ نیست و بسیار دست و دل باز است.شایعه ازدواج او در کانادا صحت ندارد.خسرو شکیبایی را خیلی دوست دارد و با او صمیمی است.قصه فیلم((پر پرواز))به زندگی واقعی او خیلی نزدیک بود.مدتی در کالج تورنتو در رشته موسیقی تحصیل کرد.((جان وارد اندرسن))خبرنگار بخش خارجی واشنگتن پست سال 80 پس از دیدار از ایران مطلبی نوشت که با این جمله آغاز می شد:ایران اسلحه جدیدی در مقابل غرب به کار گرفته است شادمهر عقیلی.البته این حرف خبرنگار خارجی بیش از حد اغراق آمیز است.محمد رضا هنرمند با صدای شادمهر در کاست((دهاتی)) در فیلم((مومیایی 3))شوخی معناداری کرد.شادمهر وقتی در ایران بود آلبومی ساخت به نام((آدم و حوا))که هیچ گاه مجوز نگرفت و شادمهر تهدید کرده بود که ممکن است به لس آنجلس برود.تهدیدی که پخش صدای او را از رادیو و تلویزیون ممنوع کرد.همیشه تیپ اسپرت می زند.زیاد اهل مطالعه روزنامه ها و مجلات نیست.روابط عمومی خوبی ندارد.مدتی در ایران در عرصه خوانندگی ممنوع الفعالیت شد.
 

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 11:24 :: توسط : حمید ایرانی

 مهدی احمدوند,بیوگرافی مهدی احمدوند,عکس  مهدی احمدوند

 

بیوگرافی مهدی احمدوند+عکس  مهدی احمدوند


بیوگرافی مهدی احمد وند

 

مهدی احمدوند 29  بهمن 1370در شهر کرج متولد و بزرگ شده همین شهر می باشد و اصالتا همدانی

 

با استعداد در موسیقی به طوری که شروع به کار موسیقی او از 14 سالگی و با ویولن بوده

 

اولین کاری که او ساخت اهنگ 'خیلی دوست دارم یه روز' بوده که شعر و اهنگ سازی و تنظیم  کار توسط خودشون انجام شد

 

اولین کاری که برای شخص دیگری تنظیم کرد اهنگ ' تاوان ' برای سامان جلیلی بود

 

و نظرش  در مورد سامان :

سامان پسر خوب و با استعدادی هست بعضی ها میگن که تنظیم من باعث پیشرفت سامان جلیلی شده اما من همیشه گفتم سامان با هر کسی دیگه ای کار میکرد بازم پیشرفت میکرد چون توانایی بالایی داره و من فقط یک تنظیم معمولی انجام دادم

 

خواننده مورد علاقه او استاد شادمهر عقیلی هست

 

تعداد اهنگهای مهدی احمدوند تا به امروز 15 اهنگ بوده که تمامی شعر و اهنگ و تنظیم با خود مهدی بوده به غیر از اهنگ ' یه بهونه ' که شعرش برای یکی از دوستانشون بوده

 

تنظیم اهنگ ها تو استدیو خونگیش  انجام میگیره

 

و شخصا دوست داره یک خواننده خوبی باشه تا اهنگ ساز و تنظیم کننده خوب چون اعتقاد داره  آهنگ سازی و تنظیم وقت و انرژی زیادی ازش میگیره

 

خیلی دوست داره که به صورت مجاز کار کنه و خیلی دنبال مجوز بوده اما تا به امروزنتیجه ای نداشته

 

تصاویرمهدی احمد وند

 

 

 مهدی احمدوند,بیوگرافی مهدی احمدوند,عکس  مهدی احمدوند

 موفق و پیروز باشید


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 11:21 :: توسط : حمید ایرانی

 
زندگینامه سلن دیون
 

 

نام كامل: CELINE MARIE CLAUDETTE DION

تاریخ تولد: 30 مارچ 1968.

محل تولد: كوئیبك كانادا.

شغل: خواننده.

قد: 170 سانتی متر.

وزن: 50 كیلو.

علت شهرت: اجرای ترانه BEAUTY AND THE BEAST به همراه PAEBO BYSON در سال 1991.

پدر و مادر: نامشان در دسترس نیست. هر دو خواننده محلی بوده اند.

برادر و خواهر: سلن دارای 13 برادر و خواهر میباشد كه سن همگی آنها بیشتر از وی میباشد.

نام شوهر:RENE ANGELIL---شغل: مـدیـر بـرنـامه های

سلن دیون--- تاریخ ازدواج: 17 دسامبر 1994.

نام پسر: RENE CHARLES ANGELIL---4 ساله میباشد.  

جوایز: وی چندین جایزه معتبر بعنوان هنرمند سال، ترانه

سال، خواننده محـبـوب و پـرفـروش تـرین آلبوم را از سوی


GRAMMY - WORLD MUSIC AWARD  -  FELIX - JUNO-


AMERICAN AWARD دریافت داشته است.

 شمار آلبومها و تـك آهـنـگهای بفروش رفته وی در سراسر

جهان:200 میلیون.


 

ثروت وی: ثروت وی را 400 میلیون دلار برآورد میكنند.

آلبومها:



                      1-INCOGNITO(1987)

 


                      2-UNISON(1990) 

 

                      3-CELINE DION(1992)

 


                      4-THE COLOR OF MY LOVE(1993)

 


                      5-DION CHANTE PLAMONDON(1994)

 

                      6- D`EUX=THE FRENCH ALBUM(1995)

 


                      7-FALLING INTO YOU(1996)

 

                      8- LIVE A PARIS(1997)

 


                      9-LETS`S TALK ABOUT LOVE(1997)




                     10-THERE ARE SPECIAL TIMES(1998)




                      11-AU COER DU STATE(1999)

 

                      12-ALL THE WAY...A DECADE OF SONG(1999)




                      13-COLLECTORS SERIES(2000)

 


                      14-A NEW DAY HAS COME(2002) 

 

                      15- ONE HEART(2003)

 


                      16- 1 FILLE & 4 TYPES(2003)

 


                      17-A NEW DAY(CONCERT)(2004)



                      18-MIRACLE(2004)

 

بیوگرافی:

سـلن كـوچكـتـرین عـــضو خانواده 16 نفریشان بود. وی و

خانواده فقیرش در شهر كوچكی به نـام كـوئیـبـك واقـع در

كـانادا زندگی میكردند. خانواده وی به رغم بی بضاعتی و

تـنـگدستـی بـا یـكدیـگر بسیار یكدل و صمیمی بودند. پدر

ســلن كلوبی در شهر داشت كه در آن خود و خانواده اش

به اجرای موسیقی و خوانندگی می پـرداخـتـنـد و اینگونه

اهــالی محل را سرگرم میساختند. سلین به كمك مادر و

یـكی از بـرادرانش نــخستین ترانه خود را اجرا و ضبط كرد.

ایـن تــرانـه CE N`ETAIL QU`UN REVE (تنـها یك رویا بود)

نام داشت. هنگامیـكه RENE ANGELIL  صدای زیبای سلن

را شـنـید اشك از چشمانش جاری گشت و تصمیم گرفت

كه از وی یك سوپر استار جهانی خلق كند. او اولین ترانـه

خود را در سال 1991بنامLA VOIY DU BON DIEU (صدای

خدا ) عـرضه كـرد كه در شهر خـود بسـیـار مـورد استقبال

قـرار گــرفت. در سن 18 سالگی هنگامی كه سلن مایكل

جـكســـون را در تلویزیون مشاهده كرد به اجلیل گفت كه

مـیخواهد مانند مایكل گردد. وی در آن سال اقدام به تغییر

شكل ظاهری خود كرد. موهای خود را كوتاه كرد، دندانهای جلو آمده خود را تراشید و در كلاسهای زبان انگلیسی ثبت نام كرد تا قادر باشد  انگلیسی را به روانی فرانسه صحبت كند. نخستین آلبوم انگلیسی زبان وی بنام UNISON در سال 1990 منتشر گردید كه توجه جهانیان را به خود جلب ساخت. سپس با اجرای ترانه BEATY AND THE BEAST در سال 1991 به شهرت دست یافت.

دیگر مطالب در رابطه با سلن دیون:

1-ترانه MY HEART WILL GO ON وی پـرفـروشـترین ترانه

اركسترال بشمار می آید.

2- سـلن بمدت 2 سال از عرصه موسیقی بدور بود. یكی

به عـلت آن كه شوهرش مبتلا به سرطان گلو شده بود و

بـایـد از وی مراقبت می كـرد و آنكه باید از فرزند تازه متولد

گشته خود نیز پرستاری میكرد.

3- وی دارای عـطـر اخـتصاصی بنام خود می باشد كـه در

سال 2003 پرفروش ترین عطر سال گردید.

4- وی هـمـچـنین چـنـد سـالــیست مجله ای را بنام خود

منتشر میسازد.

5- سـلن دیـون صـاحب چندین رستوران در امریكا و كانادا

میباشد.

6-وی دارای كلكسیونی از 100 ها جفت كفش میباشد.

7- وی مـوفـق بـه دریـافـت دیـپـلم مـتــوسط نگردید زیرا از

دبیرستان ترك تحصیل كرد.

8- وی عاشق بازی گلف است.

9- وی موفق به كسب نشان افتخار از دولت كانادا گردیده

است.

 

بیوگرافی کریس دی برگ(Chris De Burgh) 


کریس دی برگ با نام اصلی کریستوفر جان دیویسون پانزدهم اکتبر ۱۹۴۴ در لاس ماگنولیاس آرژانتین متولد شد. پدر او چارلز دیویسون دیپلمات برجسته انگلیسی و مادرش امیلی دی برگ منشی وزارت امور خارجه ایرلند بود.اجداد کریس دی برگ از جمله خانواده های اصیل و برجسته اروپایی بودند که بعدها به ایرلند مهاجرت کردند شجره خانوادگی کریس به ریچارد شیردل پادشاه انگلستان برمیگردد که نشان از اصالت خانوادگی وی دارد.کریس دوران کودکی خود را تا سن سیزده سالگی در کشورهای مختلفی چون جزیره مالت نیجریه و زئیر گذرانده استو سرانجام در سال 1960 به همراه اعضای خانواده اش به ایرلند سفر کرد. پدر کریس قلعه بارگی را که از مشهورترین و زیباترین بناهای تاریخی قرن دوازدهم در شهر وکسفورد بود خریداری کرد و برای سکونت خانواده اش بازسازی کرد.

یکسال پس از ورود به قلعه بارگی ریچارد برادر بزرگتر کریس در سالگرد تولد او گیتاری به وی هدیه داد که مسیر زندگی کریس دی برگ را تغییر داد.او روزها و ساعتهای بیشماری را به تمرین با گیتار میپرداختو ا ولین کنسرت وی در سن پانزده سالگی مورد استقبال اقوام دور و نزدیک قرار گرفت و عزم وی را برای کسب مهارت در نواختن گیتار جزم کرد. کریس د وران ابتدایی را در مدرسه مارلبورو طی کرد و کالج مشهور ترینیتی در دوبلین در رشته های زبان و ادبیات انگلیسی و زبان فرانسوی و تاریخ فارغ التحصیل شد . کریس در دوران تحصیل در کالج ترینیتی ترانه سرایی را اغاز کرد و اولین ترانه او THE WASTE OF LOVE نام داشت.کریس نخستین ترانه های خود را در رستورانها و کافی شاپ ها و سالن های آرایش با دریافت مبلغی بسیار ناچیز که البته برای نوجوانی به سن کریس مبلغ زیادی بود اجرا میکرد.کریس بیاد میاورد که بعد الظهر روزهای شنبه تمام وقت خود را در فروشگاه CD و کاست نزدیک خانه صرف گوش دادن به ترانه های جدید میکرد . ولی ترانه MR TAMOURIN MAN از THE BYRDS زندگی او را دگرگون کرد. خود کریس دی برگ در این باره میگوید: پس از شنیدن این ترانه تصمیمی را که مدتها بود در ذهنم حلاجی میکردم و در اجرای آن دودل بودم به اجرا در آوردم....آرزوی من ابن بود ترانه سرایی و خوانندگی.... با شنیدن این آهنگ دیگر درنگ جایز نبود دوستی داشتم که چندگاهی با من دیداری تازه میکرد روزی از روزها او مرا به مهمانی دوستانه ای دعوت کرد در ان مهمانی با جورج هریسون فقید آشنا شدم. شعری را همراه داشتم که به تازگی سروده یودم و تصورم این بود که حتما مورد توجه و استقبال شنوندگان قرار خواهد گرفت اما چه رویای باطلی!!!!.... هیچ کس مرا تشویق نکرد و من سرخورده و مایوس مهمانی را ترک کردم. هنوز پس از گذشت چند سال گوش سپردن به ترانه های HERE COMES THE SUN و SHADOWS مرا به یاد آنروزها میاندازد!!!!! پس از فارغ التحصیلی از کالج به همراه گروه معتبر و مشهور ایرلندیHORSLIPS در یک تور بین المللی شرکت کردم و با دو تهیه کننده معتبر موسیقی یعنی داگ فلت و گای فلچر آشنا شدم و با کمک آنها قراردادی را با شرکت A & M امضا کردم ودر تور گروه SUPER TRAMP با نام CRIME OF THE CENTURY که یکی از موفق ترین تورهای موسیقی در سال 1975 بود شرکت کردم...... در همین سال بود که وی نام کریس دی برگ را برای خودش برگزید و بازی سرنوشت رقم خورد..FAR BEYOND THESE CASTLE WALLS نام اولین آلبوم شرکتی کریس دی برگ است که در سال 1975 منتشر شد آلبومی با ترانه های بسیار زیبا در مایه های بلوز که مورد توجه قرار نگرفت..تنها ترانه HOLD ON از این آلبوم کمی سر و صدا کرد و پس از آن دیگر هیچ...اما تنها یکماه پس از عرضه البوم ترانه TURNING AROUND که بعدها به FLYING تغییر نام داد ترانه شماره یک انگلستان لقب گرفت ودر برزیل به مدت سی ماه صدرنشین جدول موسیقی پاپ شد.در مدت کمتر از دو ماه قریب به یک میلیون نسخه از این آلبوم به فروش رفت و نام کریس دی برگ را بر سر زبانها انداخت. SPANISH TRAIN AND OTHER STORIES نام آلبوم بعدی کریس دی برگ است که بار دیگر ترانه SPACEMAN CAME TRAVELLING صدر نشین جدول موسیقی انگلستان شد و هنوز پس از گذشت سالیان سال بعنوان ترانه کریسمس از رادیو BBC پخش میگردد. آلبومهای کریس د ی برگ در امریکا چندان مورد توجه قرار نمیگیرد اما در اروپا،آفریقای جنوبی، کانادا و آمریکای جنوبی به شدت مورد توجه و استقبال منتقدین و جوانان علاقمند به موسیقی پاپ قرار میگیرد. هرچند که در آمریکا نیز در سال 1986 جایزه PLATINUM به جهت فروش بالا و ارزش هنری آلبوم SPANISH TRAIN به کریس دی برگ تعلق گرفت. آلبوم بعدی کریس دی برگ AT THE END OF A PERFECT DAY نام دارد که بعنوان سومین کار هنری وی در سال 1977 به دنیای موسیقی عرضه گردید. ترانه PERFECT DAY از این آلبوم ترانه مورد علاقه کریس دی برگ است که در آن به پیک نیکی اشاره شده که کریس ، پاول ، سوزان و خواهر وی دیان در آن حضور داشتند.دیان اکنون همسر کریس دی برگ و مادر سه فرزند اوست !!! در سال 1978 دو اتفاق مهم رخ داد یکی عرضه آلبوم ارزشمند CRUSADER و دیگری ازدواج کریس با دیان بود که در تاریخ 25 نوامبر 1978 روی داد.SOMETHING ELSE AGAIN نام ترانه ایست که وی به همسرش دیان تقدیم کرده است . در سال 1980 کریس آلبوم EASTERN WIND را به دوستدارانش تقدیم کرد و پرفروشترین آلبوم سال لقب گرفت. BEST MOVES در سال 1981 منتشر شد و تلفیقی از ترانه های قدیمی کریس دی برگ بود. در این آلبوم او با یک شرکت کانادایی قرارداد بست و تعدادی از ترانه های قدیمی خود را بازخوانی کرد البته دو ترانه جدید نیز با نامهای BROKEN WINGS و EVERY DROP OF RAIN نیز در این آلبوم وجود دارند. این آلبوم در سوئیس آلمان و سوئد و بسیاری از کشورهای اروپایی مورد توجه منتقدان قرار گرفت و خیلی زود لقب پرفروشترین آلبوم سال را در انگلستان از آن خود ساخت. نکته قابل توجه از این آلبوم فروش غیر منتظره و فوق العاده آن در چین کمونیستی بود!!!THE GETAWAY نام آلبوم بعدی کریس است و ترانه مشهور DON’T PAY THE FERRYMAN که کلیپ آن صدها هزار بار از کانال MTV پخش شده است در انگلستان لقب ترانه NUMBER 1 گرفت . آلبوم بعدی کریس دی برگ MAN ON THE LINE نام دارد و ترانه HIGH ON EMOTION که در تمامی کنسرت های او که تا امروز برگذار شده اجرا میگردد سخت مورد توجه و استقبال جوانان و عتاقمندان کریس قرار گرفت . در سال 1984 نخستین فرزند وی متولد شد : رزانا یک دختر زیبا و دوست داشتنی!! کریس ترانه FOR ROSANA را به دخترش تقدیم کرد که یکی از ترانه های زیبا و بیادماندنی کریس دی برگ است . در سال 1986 آلبوم INTO THE LIGHT به دنیای موسیقی عرضه شد و ترانه فراموش نشدنی LADY IN RED در بسیاری از کشورهای اروپایی صدرنشین جدول موسیقی پاپ شد و دو جایزه GOLD و PLATINUM را نصیب وی ساخت . ترانه INTO THE LIGHT در آمریکا نیوزیلند ، آلمان ، سوئد ، دانمارک و بلژیک ترانه NO. 1 لقب گرفت و پنج جایزه PLATINUM را در نروژ ، آفریقای جنوبی ، یونان ، ایرلند و کانادا و دو جایزه GOLD را در انگلستان و سوئیس برای کریس به ارمغان آوردو دنیای موسیقی با نام کریس دی برگ آشنا شده و اخت میگیرد!!!SAY GOODBAY TO IT ALL ترانه بسیار زیبای این آلبوم دنباله ترانه BORDERLINE از آلبوم GETAWAY در سال 1982 بود که به شدت مورد توجه علاقمندان قرار گرفت و صدرنشین جدول موسیقی پاپ انگلستان شد . در همان سال در فاجعه بمب گذاری در منطقه ENNISKILLEN ایرلند شمال صدها نفر مرد و زن و کودک به قتل رسیدند و کریس دی برگ ترانه AT THE WAR MEMORIAL را به بازماندگان این حادثه دلخراش تقدیم کرد . این ترانه نیز ترانه NUMBER 1 کشورهایی چون آلمان ، انگلستان ، نروژ و آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی شد . بیست و نهم مارس 1988 دومین فرزند او متولد شد پسری که نام هوبرت را برایش برگزیدند در همان سال آلبوم FLYING COLOURS عرضه گردید و دو ترانه MISSING YOU و FLYING COLOURS زیباترین و پرفروشترین ترانه های سال گردیدند . در سال 1989 آلبوم SPARK TO A FLAMEمنتشر شد که شامل زیباترین و ارزشمندترین ترانه های آلبومهای گذشته کریس دی برگ بود. سی اکتبر سال 1990 مایکل سومین فرزند کریس متولد شد ودر همان سال کنسرت باشکوه و بیاد ماندنی کریس دی برگ در دوبلین برگذار شد که زیباترین و قدرتمندترین کنسرت موسیقی پاپ در اروپا لقب گرفت. میلیونها نفر از اقصی نقاط اروپا در دوبلین گرد هم آمدند و علیه جنگ و خشونت فریاد اعتراض سر دادند و یکی از باعظمت ترین کنسرت های کریس دی برگ اجرا شد . در سال 1991 کریس تمام عواید کنسرتهای خود را به آوارگان کرد عراقی اهدا کرد . نام آلبوم بعدی وی POWER OF TEN بود که در سال 1992 منتشر شد و ترانه مشهور آن نیز با همین نام ترانه NUM.1 لقب گرفت .THIS WAY UP در سال 1994 و BEAUTIFULL DREAM درسال 1995 متولد شدند.!!!ترانه مشهور الویس پریستلی ALWAYS ON MY MIND و ترانه GIRL از بیتل ها در این آلبوم مورد توجه منتقدین قرار گرفت. در سال 1996 کریس سفری به آفریقای جنوبی کرد و نوزده کنسرت بزرگ و باشکوه در شهرهای دوربان ، ژوهانسبورگ و پورت الیزابت برگذار شد و کلیه عواید این کنسرت ها به قحطی زدگان آفریقا اهدا شد . در سال 1997 آلبوم THE LOVE SONG متولد شد که شامل شانزده ترانه عاشقانه بود و لقب پرفروشترین آلبوم سال را از آن خود ساخت . در همان سال تور بزرگ کریس دی برگ در آسیا برگزار گردید در این تور ارکستر بزرگ فیلارمونیک بانکوک کریس دی برگ را همراهی میکرد که در تایلند ،هونگ کونگ و سنگاپور با استقبال گسترده علاقمندان روبرو شد . در سال 1999 آلبوم QUITE REVOLUTION به بازار موسیقی عرضه شدترانه های این آلبوم در مدت کمتر از چهل و نه روز تهیه شدند که در حالت عادی در حدود شش ماه طول میکشید.پس از عرضه آلبوم در سی و یک جولای 1999 چندین کنسرت در کشورهای اروپایی چون سوئیس ، آلمان ، نروژ ، انگلیس و ایرلند برگزار شد . کریس در سال 2002 دو CD به بازار عرضه کرد که شامل اجرای فرانسوی برخی ترانه های آلبوم QUITE REVOLOUTION و تعدادی ترانه جدید بود که در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا و انگلستان لقب پرفروشترین آلبوم موسیقی پاپ را به خود اختصاص داد. درفاصله بین ژانویه سال 2000 تا اگوست 2002 کریس دی برگ پنجاه کنسرت مختلف در کشورهای اروپایی اجرا کرد که در بسیاری از کشورها منجمله انگلستان ، فرانسه ، نروژ ، هلند ، اطریش بلیط کنسرتها از یک هفته قبل به فروش رفته و نایاب شد و بسیاری از دوستداران و علاقمندان کریس دی برگ موفق به شرکت در کنسرت ها نشدند . شدت استقبال از تور اروپایی وی به حدی بود که بسیاری از شبکه های تلویزیونی کنسرت ها را تحت پوشش برنامه تلویزیونی خود قرار دادند. TIMING IS EVERYTHING نام آخرین آلبوم کریس دی برگ است . او در طول سه ماه سی و هشت کنسرت را به اجرای ترانه های این آلبوم اختصاص داد و در ایرلند ، استرالیا ، آلمان ، سوئیس ، نروژ ، فرانسه و انگلستان صدرنشین جدول موسیقی پاپ گردید.آخرین تور بزرگ وی در چندین کلیسای بزرگ اروپا برگزار شد و عواید آن به سازمان عفو بین الملل و یونسکو اختصاص یافت . وی یکی از معدود خوانندگانی است که از خانواده ای مستحکم و استوار برخوردار بوده و نیز از هنرمندانی است که بسیاری از ترانه هایش در رابطه با خانواده اش سروده شده است . واقعیتهای زندگی مدرن ، تلخی ها و ناکامی ها ، ارزشهای انسانی ، مفاهیم والای معنوی ، مخالفت با جنگ و خشونت طلبی و میلیتاریسم غربی ، صلح طلبی و عشق و انساندوستی از مضامین ترانه های ارزشمند و زیبای کریس دی برگ هستند که او را از دیگران متمایز میسازد ضمن آنکه وی یکی از سیاسی ترین ترانه سرایان موسیقی پاپ به شمار میرود که در پیوند عمیق با مبارزان ایرلند جنوبی سر و صدای زیادی را به پا کرده است . ترانه زیبای REVOUTION یکی از زیباترین و ارزشمند ترین ترانه های وی است که به مبارزین ایرلند جنوبی تقدیم شده است . ترانه های کریس دی برگ تابلوهای زیبایی هستند که بیانگر مفاهیم عمیق انسانی چون صلح ، عشق و آزادی هستند. پویایی و نشاط ، تصانیف عاشقانه و کلمات کتاب مقدس از جمله مفاهیم ترانه های آلبوم آخر وی است او در اینباره میگوید : اشعار ترانه ها یکدفعه به ذهنم خطور کرد . چهار یا پنج ترانه را در یک بعد الظهر سرودم فردای آنروز حس کردم چیزی در ذهنم مرا مشغول کرده است بله ...پنج یا شش ترانه دیگر بود که آنها را نیز سرودم!!!واقعا برایم لذت بخش بود نخستین کنسرت از تور بین المللی وی در سپتامبر 2002 در مونیخ برگزار شد و تا به امروز ادامه داشته است

 

 
ممنونم که وقتتون رو گذاشتید و مطالعه کردید

 

 

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 11:13 :: توسط : حمید ایرانی

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/elvis-presley.jpg

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/130771.jpg

 

امروزه تقریباً همه مردم اطراف جهان عاشق گوش کردن به موسیقی خواننده مرد علاقه شان هستند. در موسیقی هر کسی ذائقه خودش را دارد مثلاً بعضی از مردم موسیقی ملایم دوست دارند و بعضی دیگر موسیقی تند و راک دوست دارند. آهنگ کوتاه بخش کوچکی از زندگی هر فردی شده است.

بگذریم، من می خواهم موضوع خیلی جالبی را با شما به اشتراک بگذارم و آن، درباره بزرگترین خوانندگان تاریخ است.

حتماً الان دارید به ریحانا، بیانسه، انریکه، شکیرا، Akon  و بک استریت بویز فکر می کنید. تردیدی نیست که این ها بهترین خوانندگان دهه حاضر هستند اما افراد دیگری وجود دارد که با توانایی های خوانندگی شگفت انگیز و منحصر به فردشان، صنعت موسیقی را متحول کرده اند و همه دستاوردهای آنها کاملاً بر دنیای مدرن موسیقی تاثیر گذار بوده است. با وجود این که آنها توانایی ها و سبکشان را به نسل های بعد انتقال داده اند، اما هنوز به عنوان بزرگترین خوانندگان تاریخ نسل حاضر شناخته می شوند. پس بیایید ده خواننده بزرگ جهان را با هم بررسی کنیم.

10. استیوی واندر


http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/stevie-wonder.jpg


استیوی واندر مدت کوتاهی پس از تولدش، نابینا شد. اما مهارت های ذهنی فی البداهه ای داشت که او را به یکی از بزرگترین خوانندگان تاریخ بدل کرد. او تا به امروز ۲۲ جایزه گرمی، یک جایزه یک عمر دستاورد گرمی و یک اسکار بهترین ترانه را دریافت کرده و بیش از ۳۰ ترانه راه یافته به جمع ده ترانه برتر روز امریکا را داشته است. همچنین او به تالار مشاهیر راک اند رول  و تالار مشاهیر ترانه سرایان راه یافت.

9. اوتیس ردینگ

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/ottis-redding.jpg

مرگ اوتیس ردینگ در یک حادثه هواپیمایی در سنین جوانی در سال 1967 ، دنیای هنر را در غم از دست دادن او، فرو برد. اما صدای رسای او چنان نفوذی در دنیای موسیقی داشت که این میراث او در قلب های مردم بیشماری در اطراف جهان، هنوز زنده است. او به عنوان "سلطان موسیقی سول" لقب داشت و به دلیل شهرت و تاثیرگذاری اش پس از مرگش به تالار مشاهیر راک اند رول در سال 1989 راه یافت.

8. مایکل جکسون

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/michael-jackson.jpg

مایکل جکسون به عنوان مشهورترین و موفق ترین هنرمند تاریخ توسط مردم دنیا و کتاب های ثبت جهانی گینس شناخته شده است. او یک چهره جهانی در فرهنگ مردمی بود و به عنوان "سلطان پاپ" لقب گرفته است. مایکل از زمان آغاز مسیر افسانه ای او در سال 1971، در قلب میلیونها نفر از سراسر جهان را در چهار دهه جای داشت. او از موفقیت های متعدد از سال 1980 بهره‌مند شد و توانایی های خواندن و موسیقی منحصر به فردش به شدت بر هنرمندان دیگری که سبک او را دنبال می کردند، تاثیر گذار بود. او صدها جایزه دریافت کرده است از جمله جوایز گرمی، جوایز موسیقی امریکا، و جوایز دیگر. همچنین مایکل دو بار به تالار مشاهیر راک اند رول و در تالار مشاهیر رقص  فرا خوانده شد.

7. باب دیلن

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/bob-dylan.jpg

این هنرمند خود به تنهایی یک آکادمی موسیقی پاپ است! و سلطان دنیای موسیقی در بیش از پنج دهه بوده است. او به دلیل سهم عمده اش در ژانر موسیقی پاپ در 1960 بیشتر شناخته شده است به طوری که او کسی بود که محدودیت های موسیقی پاپ را از بین برد. باب دیلن همچنین موفقیت های بزرگی در ژانرهای دیگری مثل بلوز، فولک، راک ابیلی، کانتری و گاسپل، انگلیسی، اسکاتلندی، ایرلندی، راک اند رول و حتی جاز و سویینگ به دست آورد. با جوایز زیادی برد که مهمترین آنها جایزه آکادمی، گرمی و گلدن گلوب بود. علاوه بر اینها باب دیلن به تالار مشاهیر راک اند رول فرا خوانده شد.

6. ماروین گای

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/marvin-gaye.jpg

ماروین گای معروف به شاهزاده سول و شاهزاده موتاون یکی از موثرترین خوانندگان دهه شصت، دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد قرن گذشته بود. او جوایز متعددی برای آهنگ های سولواش دریافت کرد  و پس از مرگ به تالار مشاهیر راک اند رول در 1987 و پیاده روی شهرت هالیوود راه یافت. او پیاده روی شهرت هالیوود را در 1990 نیز برای صنعت موسیقی اش دریافت کرد.

5. الویس پریسلی
 

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/elvis-presley.jpg

الویس پریسلی، سه بار برنده جایزه گرمی و تالار مشاهیر، ملقب به سلطان راک اند رول و یک چهره فرهنگی بود. او هنوز به عنوان بزرگترین خواننده تاریخ شناخته می شود به دلیل استعداد در صدا و توانایی های ویژه اش، هنوز میلیونها نفر در سراسر جهان عاشق او هستند.

4. جان لنون

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/john-lennon.jpg

جان لنون یکی از اعضای موسس "بیتلز" بود که نقش عمده ای در بالا آمدن جان لنون و مشهور شدنش داشت و او را به یکی از بزرگترین خوانندگان تاریخ تبدیل نمود. او به دلیل آهنگ سازی و خوانندگی تجاری و انتقادی موفقش، معروف است. او در سن 40 سالگی توسط مارک چاپمن در سال 1980 تنها سه هفته پس از انتشار آلبوم جدیدش، به قتل رسید.

3. سام کوک


http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/sam-cooke.jpg


محبوب ترین خواننده در تاریخ، کسی که دنیای مدرن موسیقی را متحول کرد و بر آن تاثیر زیادی گذاشت، سام کوک به دلیل توانایی های منحصر به فرد و متمایزش مشهور شد. او به عنوان یکی از موسسان موسیقی سول شناخته شده و بدین جهت افتخار سلطان سول به او داده شد. او در سنین جوانی 33 سالگی این جهان را وداع گفت اما هنوز به عنوان بزرگترین خواننده تاریخ از او یاد می رشود.

2. ری چارلز

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/Ray-Charles.jpg

نوازنده مشهور آمریکایی - افریقایی پیانو و کیبورد الکتریک و خواننده سبک‌های جاز و ریتم و بلوز بود. ری چالز تاثیرگذار ترین خواننده در تاریخ موسیقی بود . به عنوان یکی از بزرگترین خواننده ها همیشه از او نام برده خواهد شد. او از پیشگامان موسیقی سول و پیانو بود که به شکل دهی به صدای ریتم و بلوز پرداخت و به همه سبک‌ها از موزیک کانتری گرفته تا استانداردهای پاپ صوتی سول‌وار بخشید. پس از مرگش در سال 2004 همچنان در قبل میلیونها هوادارش باقی ماند.

1. آرتا فرانکلین


http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0914/2.25/ARETHA_FRANKLIN.jpg
شکی نیست که آرتا فرانکلین بزرگترین و پر افتخارترین خواننده در تاریخ موسیقی تاکنون بوده است. او در سول فوق العاده بود و به عنوان ملکه سول از او یاد می‌شود. همچنین او در سایر ژانرهای موسیقی به خصوص موسیقی های جاز، بلوز، آر اند بی  و گاسپل نیز توانا است. به خاطر صدای گیرا و کلکسیون موفقیت هایش به تنهایی 18 جایزه گرمی و دو جایزه افتخاری گرمی کسب کرد. در سال 1987 آرتا فرانکلین اولین زن هنرمندی بود که در تالار مشاهیر راک اند رول فراخوانده شد.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 11:8 :: توسط : حمید ایرانی

عكس و بیوگرافی کوتاه بهترین بازیگران زن جهان

HTML clipboardنیکول ماری کیدمن، متولد ۲۰ ژوئن ۱۹۶۷ (۳۰خرداد ۱۳۴۶ خورشیدی) بازیگر آمریکایی- استرالیایی و برنده جایزه اسکار که به خوانندگی نیز پرداخته ‌است. پدر او یک ایرلندی و مادرش یک اسکاتلندی بود که هر دو در استرالیا به دنیا آمده بودند. اما نیکول در هونولولو‌ هاوایی (ایالات متحده) متولد شده ‌است و به همین دلیل دارای هر دو ملیت آمریکایی و استرالیایی است. پدرش «آنتونی» متخصص شیمی ‌بالینی بود و مادرش «جانلا» آموزشیار پرستار بود. در سال ۱۹۷۳ میلادی؛ یعنی در ۶ سالگی نیکول، آنها به واشنگتن دی.سی جهت ادامه تحقیقات پدر نیکول درباره سرطان سینه سفر کردند که نیکول در آنجا اولین نقش خود را در جشن کریسمس تجربه کرد.
 


او در زندگی خود دو بار ازدواج کرد که یکی از آنها با تام کروز در سال ۱۹۹۰ بود که در سال ۲۰۰۱ کار آنها به طلاق کشیده شد. در این بین آنها دو فرزند به نام‌های ایزابلا جین (۱۹۹۲)و کانرآنتونی (۱۹۹۵) را به فرزند خواندگی قبول کردند. و دیگر ازدواج وی با کیث اوربان در ۲۵ ژوئن سال ۲۰۰۶ است. سال 2002 سالی بود که نیکول 35 ساله به اوج افتخارات هنری یک بازیگر دست یافت. بازی بی نظیر او در نقش ویرجینیا وولف در فیلم ساعت‌ها او را علاوه بر جوایز متعدد از فستیوال‌های مختلف، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن کرد. اما شاید جنجالی‌ترین دوره حرفه‌ای نیکول کیدمن را باید سال 1999 دانست. حضور در پروژه جنجالی چشمان کاملا بسته آخرین اثر استنلی کوبریک و بازی او برای سومین بار در کنار همسرش تام کروز، این زوج را دچار مشکلاتی کرد که در نهایت به جدایی آنها منجر شد. این تریلر، روایت شک و تردیدی است که یک زوج آمریکایی نسبت به هم پیدا می‌کنند و نمایانگر سیری است که در این تامل سپری می‌شود. بازی فوق‌العاده و بی نقص کیدمن، به خصوص در سکانس مربوط به میهمانی اول فیلم به نظر یکی از سکانس‌های برتر تاریخ سینما است.
 

کیت بلانشت
 

کاترین الیز بلانشت معروف به کیت بلانشت متولد ۱۴ مه ۱۹۶۲ بازیگر و کارگردان تئاتر استرالیایی است. از جمله فیلم‌های معروف او می‌توان به هوانورد، الیزابت، من اینجا نیستم و مورد عجیب بنجامین باتن اشاره کرد. او از انستیتوی ملی هنرهای نمایشی استرالیا در ١٩٩٢ فارغ‌التحصیل شده و خیلی زود در عرصه تئاتر به شهرت رسیده است. منتقدان سینما در سال ١٩٩٧ با فیلم اسکار و لوسیندا کشفش کردند، اما یک سال بعد بازی در نقش ملکه الیزابت اول در فیلمی ‌از شکار کاپور از وی بازیگری با شهرت جهانی ساخت. با این حال چند سال بعدی را به بازی در نقش‌های مکمل گذراند و در فیلم‌هایی چون یک شوهر ایده آل، آقای ریپلی زیرک، مردی که گریست و موهبت بازی کرد.
 

آغاز قرن تازه برای او دوره رسیدن به نقش‌های بزرگ در دل محصولات عظیمی ‌چون ارباب حلقه‌ها (در نقش ملکه گالادریل)، نقش کاترین هپبورن در فیلم هوانورد (اولین اسکارش را برای همین نقش دریافت کرد) و سوزان در فیلم بابل بود. سال گذشته پس از نزدیک به یک دهه؛ مقطعی دیگر از زندگی ملکه الیزابت را روی پرده بازآفرینی کرد و بار دیگر نامزد دریافت جایزه اسکار شد. شگفت انگیز اینکه در همین سال برای بازی در نقش باب دیلن در فیلم آنجا نیستم نیز نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل بود. بلانشت تاکنون چهار بار نامزد جایزه اسکار و یک بار برنده آن، دوبار برنده جایزه بفتا، دوبار برنده جایزه گلدن گلاب و برنده جایزه بهترین بازیگر از جشنواره ونیز بوده است. او ده‌ها جایزه معتبر تئاتری و بیش از ٥٠ جایزه سینمایی دیگر نیز در کارنامه خود دارد.
 

مریل استریپ

 

متولد 1949 و در آستانه 61 سالگی است. چروک‌ها به صورتش هجوم آورده‌اند، اما هنوز پرکار است و با شوق به قلب نقش‌های نو می‌زند و می‌خواهد عنوان «بهترین بازیگر زن عصر خویش» را حفظ کند، ولو آنکه سنش او را به‌سوی نقش‌های‌ مادرانه سوق دهد.کارنامه درخشان مریل استریپ کتمان‌ناپذیر است و سیاهه‌ای از زنانی که به مدد حضور او روی پرده جان گرفتند و در اذهان ماندند در آن خودنمایی می‌کند. ولو آنکه فعالیت اصلی‌اش را خیلی دیر ـ در 30 سالگی ـ آغاز کرد و در این سن به شهرت رسید. بنابراین او را نه در نقش دختران جوان بلکه در نقش زنی به‌تنگ‌آمده، مستقل، ماجراجو یا زخم‌خورده به‌یاد می‌آوریم. در چهل سالگی بی‌تردید عنوان بااستعدادترین بازیگر زن سینما را یدک می‌کشید و شاخص‌ترین آنها بود.
 

احتمالا واژه شاخص برای توصیف او کافی نبود، چرا که گاهی این معنی را می‌دهد که اثری فوق‌العاده است، ولی مردم آن را دوست ندارند. همان چیزی که در مورد لاورنس الیویه، کاترین هیپبورن و حتی برخی آثار ال پاچینو هم صدق می‌کرد. اما استریپ در انتهای دهه 1980 فوق‌العاده بود و در فیلم فریادی در تاریکی، ساخته فرد شیپسی (1988)، نقش یک زن استرالیایی را بی‌نقص بازی کرد. خیلی‌ها حوصله تماشای این فیلم را نداشتند، چون موضوع آن و صحنه‌هایش آزاردهنده بود. استریپ طی ده سال شش بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شده بود و دو بار نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن نقش دوم. او در هر دو زمینه برنده جایزه شد؛ اما کسی اهمیتی هم داد؟
 

کیت وینسلت

 
کیت الیزابت وینسلت مشهور به رز انگلیسی با 168 سانتی متر قد یکی از بازیگران معروف‌ هالیوود است. او در یک خانواده هنرپیشه به‌‌دنیا آمد. پدرش راجر وینسلت و مادرش سالی بریج ـ وینسلت هر دو بازیگر بودند. پدربزرگ و مادربزرگ مادری او الیور و لیندا بریج هم در کار تئاتر بودند. و دایی او رابرت بریج در کار صحنه تئاتر مشغول به کار بود. بعد از موفقیت بیش از انتظار تاینانیک کیت وینسلت به پروژه‌های مستقل اکتفا کرد. در سال 1998در فیلم «شکسپیر عاشق» و در سال 1999 در فیلم آنا و پادشاه بازی کرد.
 

کیت در سن 29 سالگی چهارمین نامزدی برای یک جایزه آکادمیک را دریافت کرد و او هنوز جوان‌ترین هنرپیشه ای است که این افتخار را دارد. کیت و لئوناردو دی کاپریو دوستان بسیار نزدیکی هستند. فرزندانش به لئوناردو دایی لئو می‌گویند او در یک مصاحبه اعلام کرد که یکسال (از آوریل 2006 تا آوریل 2007) را به خود مرخصی داده تا وقت بیشتری را با خانواده خود بگذراند. کیت درباره پدر و مادرش می‌گوید: «مامان و بابا بیشتر با من دوست بودند تا پدر و مادر، آنها هیچگاه دلواپسی و تشویش برایم به‌وجود نیاوردند آنها به من آموختند خودم باشم.»
 

رنه زلو‌گر

 

«رنه کاتلین زلوگر» متولد 25 آوریل 1969 در «کاتی» از شهرهای تگزاس به‌دنیا آمد. پدرش «امیل اریخ زلوگر» یک مهندس سوئیسی بزرگ شده استرالیا و مادرش «جلفرید ایرنه اندرسن» یک پرستار نروژی بود. پدر و مادر زلوگر در یک کشتی در زمان مهاجرت به آمریکا با هم آشنا شدند و در سال 1963 با هم ازدواج کردند. در 1991 از دانشگاه تگزاس شهر «اوستین» در رشته انگلیسی فارغ‌التحصیل شد.
 
بعد از دانشگاه تصمیم گرفت به‌صورت حرفه‌ای بازیگری را دنبال کند. به‌دلیل اینکه ورود به‌ هالیوود دشوار بود بهتر دید که در تگزاس بماند و در «هوستون» به‌دنبال بازی در فیلم‌ها بود. در این دوران به عنوان پیشخدمت کار می‌کرد. «رنه زلوگر» یکی از 5 بازیگری است که برای یک فیلم موفق به دریافت جوایز اسکار‌، بافتا‌، گولدن گلوب و SAG شده است.
 

لورا جین ریس ویترسپون
 

لورا جین ریس ویترسپون (متولد۲۲ مارس ۱۹۷۶) که بیشتر با نام ریس ویترسپون شناخته می‌شود، بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار است. او با نقش‌آفرینی در فیلم قدم‌زنی در مسیر برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در سال ۲۰۰۵ شد. او به عنوان یکی از برجسته‌ترین و گران‌ترین بازیگران زن ‌هالیوود به‌شمار می‌رود.
 

ریس ویترسپون، چهره برگزیده آکادمی ‌علوم و هنرهای سینمایی آمریکا در رشته بهترین بازیگر زن، اعلام کرد که تندیس اسکار را مرهون محبت‌های جانی کش و جون کارتر است. او در فیلم قدم زنی در نقش جون کارتر، خواننده جوان کانتری را بازی کرد که به مدد تلاش و شور و شوق مسیر موفقیت را طی کرده و رابطه اش با جانی‌کش را شکل می‌دهد. ویترسپون به هنگام دریافت جایزه اش عنوان کرد که به هنگام گذراندن دوران کودکی‌اش در تنسی هرگز تصور نمی‌کرد که به چنین جایگاهی دست یابد، با این وجود این موفقیت را وام دار جون کارتر است.

جودی دنچ
 
 

جودی دنچ که یکی از موفق‌ترین بازیگران بریتانیاست با تحسین شدن در‌هالیوود بیگانه نیست. او که دارای عالی‌ترین لقب اشرافی بریتانیاست، برای نقشی که در فیلم خانم هندرسون تقدیم می‌کند، ایفا کرده نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر زن است. این یکی از موفقیت‌های جودی دنچ در سابقه کار پنجاه ساله او است.
 

جودی دنچ قبلا به‌خاطر بازی کوتاه، اما گیرایش در نقش ملکه الیزابت در فیلم شکسپیر عاشق اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را گرفته بود. او در سال 1997 نیز به خاطر بازی در نقش ملکه ویکتوریا در فیلم خانم براون نامزد دریافت جایره اسکار بهترین بازیگر شده بود. خانم دنچ 71 ساله که قبلا 9 بار جایزه بفتا (معادل بریتانیایی اسکار) را برده، برای بازی در فیلم خانم هندرسون تقدیم می‌کند هم نامزد جایزه بفتا شد. خود جودی دنچ با فروتنی می‌گوید که نامزدی اش برای دریافت اسکار نتیجه اقبال خوش او است.
 

اسکارلت یوهانسون

 

اسکارلت یوهانسون 26 ساله متولد نیویورک است. پدر او کارستن یک آرشیتکت دانمارکی بود و مادرش ملانی یک تهیه کننده سینما. اسکارلت فقط هفت‌ساله بود که بازی در تلویزیون را آغاز کرد، اما نقشی که او را به شهرت رساند، بازی در مقابل بیل مورای در فیلم «گمشده در ترجمه» بود.
 

حالا اسکارلت یوهانسون جدی‌ترین پدیده جوان هالیوود محسوب می‌شود، او بعد از بازی در فیلم «گمشده در ترجمه» سوفیا کاپولا، در دو فیلم وودی آلن (امتیاز نهایی و اسکوپ) و فیلم «کوکب سیاه» برایان دپالما بازی کرده است. او در «کوکب سیاه» به ستارگان سینما در دهه‌های 40 و 50 که با موهای طلایی و صدایی آهنگین روی صحنه ظاهر می‌شوند، شباهت یافته است؛ هرچند خودش مدعی است که برای رسیدن به این نقش هیچ بازیگر خاصی را الگوی خود قرار نداده است.
 

جولیا رابرتز

 
جولیا رابرتز در سمیرنا؛ جورجیا در28اکتبر 1967 به دنیا آمد. جولیا در این سرزمین گرم و شرجی تربیت شده. او لاغر است با بدنی ژرف. لاغر مانند نی با ساق‌های بلند با موهای مجعد پرپشت. نمی‌توان گفت که او خیلی زیبا است‌: چشمان خاکستری و دهان بزرگش به خوبی احساسات را روی صحنه می‌تواند بیان کند.
 

جولیا اولین اسکار خود را برای نقش خود در ارین براکوویچ فیلی که بر اساس یک داستان واقعی بود، دریافت کرد.
 

جولیـــان مــــــور (زاده ۳دســــامبر ۱۹۶۰) بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار‌، گلدن گلوب‌، امی ‌و بفتا است.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 11:4 :: توسط : حمید ایرانی
درباره وبلاگ
به وبلاگ همون عاشق نیمه راه خوش اومدید همونی که تنهام گذاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق اول و آدرس hamid.almani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 257
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 280
بازدید ماه : 1281
بازدید کل : 260235
تعداد مطالب : 283
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->




kaj tasavir کد کج شدن عکسها در وبلاگ